جدول جو
جدول جو

معنی قلم تراش - جستجوی لغت در جدول جو

قلم تراش
چاقوی کوچکی که با آن سر قلم را می تراشند
تصویری از قلم تراش
تصویر قلم تراش
فرهنگ فارسی عمید
قلم تراش
(قَ لَ تَ)
نوعی از کارد درازدسته که بدان قلم تراشند. چاقو و گزلکی که بدان قلم و جز آن میتراشند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی چاقوی ظریف که قلم های نیی را با آن میتراشند:
الماس قلمتراش و ملماس قلم
انقاس مداد و نام جنسش حبر است.
نصاب.
بنگر قلمتراش چه با خامه میکند
از همدمان خانه یکی در امان مباش.
محسن تأثیر (از آنندراج).
قلمتراش قلم برگرفت و من عن کرد.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا
قلم تراش
چاقویی کوچک که بدان سر قلم را تراشند
تصویری از قلم تراش
تصویر قلم تراش
فرهنگ لغت هوشیار
قلم تراش
((~. تَ))
چاقوی کوچک جیبی جهت تراشیدن قلم
تصویری از قلم تراش
تصویر قلم تراش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه آلت در و پنجره و جز آن تراشد. رجوع به آلت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قالب تراش
تصویر قالب تراش
آنکه قالب چیزی را تراشد، آنکه مهر قلمکاری تراشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلم تاک
تصویر قلم تاک
شاخ تاک نهاله تاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلم تراشیدن
تصویر قلم تراشیدن
خامه تراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلم تراش چوب
تصویر قلم تراش چوب
مغارلول (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی را در منگنه قرار دادن، سوال پیچ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
حقه باز، زبان باز، ادم کم گذشت
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازیدر این بازی پارچه یا لنگی را تابانده و به صورت
فرهنگ گویش مازندرانی
تراشیدن مقدماتی جهت حمل وسایل چوبی، کار نیمه تمام، وسایل
فرهنگ گویش مازندرانی
سم تراش از ابزار کار نعل بندی است، وسیله ای که با آن سم چهارپایان
فرهنگ گویش مازندرانی